روز هشتم

انسان یه موجود اجتماعیه و برای تأمین نیازاش، چاره‌ای جز زندگی تو اجتماع نداره. چون تنوع تخصصایی که برای تأمین این نیازا لازمه، اونقدر زیاده که یه نفر نمی‌تونه ‌تنهایی از پسشون بربیاد. اما یه سؤالی که ممکنه برای بعضیا پیش بیاد اینه که از نگاه دین، زندگی تو اجتماع و بین مردم بهتره یا […]

روز هفتم

انسان با امید زنده است. این جمله‌ایه که همه‌مون بارها شنیدیمش و بارها هم تجربه‌اش کردیم، واسه همین، کاملا قبولش داریم. واقعیت اینه که تو وضعیت سخت و پیچیده‌ی دنیای امروز که تو هر نقطه از دنیا، یه عده ظالم دارن کلی آدم مظلوم رو اذیت می‌کنن، مهم‌ترین چیزی که باعث میشه امیدمون رو از […]

روز ششم

یکی از راهای شناخت جایگاه یه آدم اینه که ببینیم کیا بهش اعتماد می‌کنن و برای انجام چه مسئولیتایی انتخابش می‌کنن. هر چی اون مسئولیت مهم‌تر باشه و کسی که مسئولیت رو سپرده، جایگاه بالاتری داشته باشه، معلوم میشه جایگاه اون آدم هم بالاتره. بدون‌شک بالاترین جایگاه توی کل جهان، برای خداست. همون خدایی که […]

روز پنجم

وقتی قراره کسی رو برای پذیرش مسئولیتی انتخاب کنن، یکی از مهم‌ترین شرطا اینه که اون شخص، دانش لازم تو اون زمینه رو داشته باشه. مخصوصا وقتی قراره مسئولیتای حساسی مثل معلمی یا راه‌بلد و راهنماشدن رو به کسی بسپرن. چون معلمی که خودش دانش کافی نداشته باشه یا راه‌بلد و راهنمایی که خودش مسیر […]

روز چهارم

هر کدوم از ما آدما تواناییای محدودی داریم و برای انجام بعضی کارا، به کمک دیگران نیاز داریم. اما در کنار توان خودمون و رفقامون، نیاز ما به یاری خدا، یه نیاز دائمی و همیشگیه و تو آموزه‌های دینی، بارها به ما توصیه شده که از خدا کمک و یاری بخواییم. اما تو همین آموزه‌ها […]

روز سوم

جامعهٔ آرمانی و ایده‌آل، جامعه‌ایه که روش و سبک زندگی توی اون، همون مدلیه که خدا تعیین کرده؛ با حضور ولی خدا تو رأس جامعه. تو همچین جامعه‌ای، نه ظلمی اتفاق میفته و نه حق کسی ناحق می‌شه. هیچ‌کدوم از واجبات رو زمین نمی‌مونه و هیچکی دست به کار زشت و حروم نمی‌زنه! هدف اصلی […]

روز دوم

حتماً شمام تجربهٔ سفر تو جاده‌های خطرناک پیچ‌درپیچ و کوهستانی رو داشتید. تو این‌جور مسیرا، مهم‌ترین کمک برای راننده‌ها مخصوصاً تازه‌کارا، تابلوهای راهنمایی‌ان. تابلوهایی که اگه نباشن، انحراف از جاده و تصادف و سقوط تو دره، کمترین اتفاقیه که برای راننده‌ها میفته. اتفاقایی که نتیجه‌شون نابودی و به مقصد نرسیدنه. مسیر زندگی ما هم درست […]

روز اول

اون وقتا که خیلی کوچیک‌تر بودیم، عید غدیر برامون با بقیه روزای سال خیلی فرق داشت. از یه طرف شوق‌وذوق پوشیدن کفش و لباسای نو رو داشتیم و از طرف دیگه لحظه‌شماری می‌کردیم برای رفتن به مهمونیا. از همهٔ شیرینی‌ها شیرین‌تر هم، عیدی گرفتن از دست بزرگ‌ترا و سادات بود اما هر چی سنمون بیشتر […]